سفارش تبلیغ
صبا ویژن

انجمن شعر و ادب رها

صفحه خانگی پارسی یار درباره

رابرت شپارد

رابرت شپارد

رابرت شپارد، شاعر و منتقد ادبی انگلیسی، از شاعران بحث انگیز شعر پسازبانی بریتانیا است. او استاد شعر و شاعرانه‌شناسی شناختی در دانشگاه "اد هیل" در لنکشایر انگلستان هست، و در مجلات تخصصی شعر خلاق بریتانیا و ایرلند همکاری چشمگیری دارد و طبق نظر پژوهشگران ادبی حاضر در جهان غرب، تجربیات نوآورانه در فرم زبانی شعر پسازبانی و مابعد زبان در آمریکا و انگلستان دارد.
او به صورت آنلاین تجربیات شعر پسازبانی خود را در سایت‌ها و مجلات آنلاین به اشتراک می‌گذارد که مورد استقبال جامعه منتقدان ادبی قرار گرفته است، و چند کتاب موثر در رابطه شعر شناسی شناختی و شاعرانگی و نوشتار خلاق شعر دارد.
چرخش زبان گفتارنویسی با مواجه مفاهیم اصطلاحی علوم سیاسی و نیز گردش اطلاعات و اعتراض ناشی از عملکرد پروپاگاندای سیاست جوامع غربی و شکاف‌ها و گسست‌های فرهنگ بینانسلی، بر باد رفتن ارزش‌های انسانی در جوامع پساتکنولوژی، انسان ابزاری و انسان رسانه‌ای، احترام به زیست طبیعی از دغدغه‌های شاعرانگی اوست.
شاپارد همچنین به نگارش داستان‌های لحظه‌ای می‌پردازد. داستان لحظه‌ای (Flash Fiction) گونه‌ای ادبی است که از بیش از یک دهه پیش به عنوان شکلی از ادبیات معاصر پذیرفته شده است. جیمز توماس و رابرت شپارد، تعدادی از این داستان‌های بسیار کوتاه را از برخی نویسندگان مطرح دنیا گرد آورده‌اند.


??کتاب‌شناسی:
- ماهی کور، (مجموعه داستان‌های لحظه‌ای یا خیلی کوتاه است) با همکاری جیمز توماس.
- تا شباهتت را به مقتول کم کنی، (مجموعه داستان‌های لحظه‌ای یا خیلی کوتاه است) با همکاری جیمز توماس.
- داستان ناگهان (مجموعه داستان‌ کوتاه) با همکاری جیمز توماس.


??نمونه داستانک‌ها:
(1)
صبح دوشنبه گرم و بی‌باران شروع شد. آئورلیو اسکوبار دندان‌ساز تجربی سحرخیز مطب را ساعت شش باز کرد. تعدادی دندان مصنوعی را که هنوز توی قالب گچی بود از جعبه‌ی شیشه‌ای بیرون آورد. روی میز مشتی ابزار به ترتیب اندازه ردیف کرد. انگار می‌خواست آن‌ها را به نمایش بگذارد. پیراهن بی‌یقه‌ی راه‌راه به تن داشت که با دکمه‌ی قابلمه‌ای طلایی بسته بود. شلوارش را هم با بند نگه داشته بود. لاغر و راست‌قامت بود، اما حالت کاهش با اوضاع نمی‌خواند. قیافه‌اش به آدم‌های کر شباهت داشت.
وقتی همه چیز را مرتب کرد مته را کشید سمت میز و صندلی کار و دندان‌ها را صیقل داد. گویی موقع کار فکر نمی‌کرد، فقط یکریز می‌چسبید به کار. با پا تلنبه می‌زد، حتی وقتی نیازی به آن نداشت.
[از کتاب داستان ناگهان]


(2)
هر داستان یک واقعیت و یک دروغ است. مادرم داستانی دارد درباره? عشق زندگی‌اش. داستانی ساده است اما همیشه وقتی تعریفش می‌کند می‌زند زیر گریه و چنان مستقیم به پسِ پشتِ من نگاه می‌کند که انگار من وجود خارجی ندارم. در جزئیات داستان چیزی هست که مرا وامی‌دارد فکر کنم غمی در دنیا هست که تا صور اسرافیل ادامه دارد.
داستانش این‌طوری شروع می‌شود: در دهه? چهل، وقتی مادرم، دختر نوجوانی بود از تنسی، عاشق پسر همسایه شد. همان سال دولت تصمیم گرفته بود که سدهایی درسراسر ایالت بسازد. گویا چند طوفان شدید باران‌زا آمده و رفته بودند، دریاچه‌های طبیعی تازه، منظره? ناکسویل تا ممفیس را به هم زده بودند. یک دریاچه درست افتاده بود روی زادگاه مادرم و مردم خانه‌هایشان را از دست داده بودند، کارشان را از دست داده بودند، گورستان‌هایشان، مزرعه‌هایشان، و بعضی دل‌شان را. شبی قبل از آنکه دولت همه را از زادگاه مادرم تخلیه کند، او و عشق زندگی‌اش، آن پسر، در تختخواب مادرم عشق‌ بازی کرده بودند. پدر و مادرش به مجلسی رفته بودند برای دعا، گمان می‌کنم دعا برای زمین خشک، مثل نوح.
[از کتاب ماهی کور]


(3)
نرو بیرون. نرو خرید یا سر قرار. نرو سر قرار با مردا. نرو سر قرار با مردایی که رانندگی می‌کنن. خودت رانندگی نکن تا سر قرار؛ چون ممکنه مردی که باهاش قرار داری فکری بشه که اصلاً لیاقتشو داری که پاتو بذاری تو ماشین رنگ سفارشی مثل عروسش. قرار نذار با مردایی که می‌شینن تو ماشین یا تکیه می‌دن بهش. مبادا بشینی تو ماشین یا ولو شی رو صندلی یا پشت بدی به پوسته فلزی در. شبا قرار نگذار. شبا قدم نزن. شبا تنها قدم نزن. تنها نباش. با یه رفیق دختری، دوستی، کسی قدم بزن. به هیچ مردی اعتماد داری؟ اصلاً با دوستا وقت نگذرون. بیشتر زن‌ها توسط فردی کشته شدن که می‌شناختنشون. بیشتر زن‌ها توسط یکی که باهاش صمیمی بودن کشته شدن.
[از کتاب تا شباهتت را به مقتول کم کنی]


??نمونه شعر:
(1)
[امضا]

می‌توانم برای شما لیستی بخوانم
از مواجه سر راست زندگی
که بارگذاری شده اینجا
قهر و خروج
از اتحادیه اروپایی
مصیبت بروکسل
کناره‌گیری ایرلندشمالی
بخاطر یک بندرگاه آزاد
فرجام خروج بریتانیا (با)
ضرب یک انگشتی شست
روی نیمکت عقبی و
فشردن (نه)
روی صفحه نمایش توئیتر
با نور پس زمینه‌اش
که می‌توانم برای شما
یک پست بگزارم و
امضایش کنم
با آرای مشخص
معنادار، بی‌معنا
هیچ قراردادی
برای یک محکوم به اعدام
در آخرین جزیره امیدها نیست
من می‌توانم سر آخر
نام شخص شخیص‌ام را
همین جا امضا کنم
جایی که جان میلتون
اثر انگشتش را
قبل‌ از من زده.


گردآوری و نگارش:
#سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)

 


منابع
https://www.avangard.ir/book
https://www.instagram.com/p/CS8kWd1s24f/?utm_medium=share_sheet
@afarineshdastan